آن روزها دیوار هم تعبیری از دَر بود
در آسمان چیزی که پَر میزد، کبوتر بود...
وقتی که دیدمش،... چه بگویم؟... بدن نداشت
کوچکترین نشانهای از خویشتن نداشت
برخاستی تا روز، روز دیگری باشد
تقدیر فردا قصۀ زیباتری باشد
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
با بستن سربند تو آرام شدند
در جادۀ عشق، خوشسرانجام شدند