گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم