این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش
علی كه آینۀ روشن خدای تو بود
همیشه آینهاش روی حقنمای تو بود
چند روزیست فقط ابر بهاری شب و روز
ابر گریانی و جز اشک نداری شب و روز
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
قلم، قناری گنگیست در سرودن او