باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
تا قسمت ماست برگ برگ افتادن
چون غنچه ز بارش تگرگ افتادن
تمام همهمهها غرق در سکوت شدند
خروش گریۀ او شهر را تکان میداد