آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
پر از لبخند، از آن خواب شیرین چشم وا کردی
نگاه انداختی در آینه خود را صدا کردی
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
نرگس، روایتیست ز عطر بهار تو
مریم، گلیست حاکی از ایل و تبار تو
گفت: آمد دلم به جان، گفتم
از چه؟ گفت: از غمِ زمان، گفتم
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی