پر طاووس فتادهست به دست مگسان
کو سلیمان که نگین گیرد از این هیچکسان؟
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
با شمایم ای شمایان بشکهٔ دشداشهپوش
با وقاحت روی فرش نفت و خون میایستید