این اشک رهایت از دل خاک کند
بالت بدهد راهی افلاک کند
همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست
حال و هوای کوچه، غمآلود و درهم است
پرچم به اهتزاز درآمد، محرّم است
کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد
دل نیست اینکه دارم گنجینهٔ غم توست
بیگانه باد با غیر این دل که محرم توست