شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران
گل، دفتر اسرار خداوند گشودهست
صحرا ورق تازهای از پند گشودهست
گمان مکن پسرت ناتنیبرادر بود
قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود