همسایه، سایهات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
دیدم به خواب آن آشنا دارد میآید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد میآید
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده
الشام...الشام...الشام... غربتشمار شهیدان
اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم
هنوز غرقهٔ امواج سرد اروندم
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
دور و بر خود میكشی مأنوسها را
اِذن پریدن میدهی طاووسها را
ای چشمههای نور تو روشنگر دلم
ای دست آسمانی تو بر سر دلم
ای سورۀ نامت، تفسیر أعطینا
زهراترین زینب، زینبترین زهرا
تا ابد دامنهٔ عطر بهار است اینجا
دست گلهاست که بر دامن یار است اینجا
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم، عتباتی دیگر
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت
«با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب
در عشق سر میآورم لبیک یا زینب...»
حرم یعنی نگاه آبی دریا و طوفانش
حرم یعنی تلاطمهای امواج خروشانش
در کولهبار غربتم یک دل
از روزهای واپسین ماندهست