هی چشم به فردای زمین میدوزی
افتاد سرت به پای این پیروزی
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
زیر پا ریخته اینبار کف صابون را
کفر، انگار نخوانده است شب قارون را
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت