حماسه بی زن و زن بی حماسه بیمعناست
که مرد بی مدد عشق در جهان تنهاست
ابرهای سیاه میگریند
باز باران و باز هم باران
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
از ابتدای کار جهان تا به انتها
دیباچهای نبود و نباشد بِه از دعا
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت