دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
در پیچ و خم عشق، همیشه سفری هست
خون دل و ردّ قدم رهگذری هست
آه ای بغض فروخورده كمی فریاد باش
حبس را بشكن، رها شو، پر بكش، آزاد باش
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست