اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
باغ سپیدپوش که بسیاری و کمی
بر برگبرگ خاطر من لطف شبنمی
در باغ دعا اگر بهار است از اوست
هر شاخه اگر شکوفهبار است از اوست
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است