در هر گذری و کوچه و بازاری
پهن است بساطِ حرصِ دنیاداری
خوش است لالۀ آغاز سررسید شدن
شهید اول صدسالۀ جدید شدن
در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
رفتند که این نام سرافراز بماند
بر مأذنهها نام علی باز بماند
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است