تبت پایین میآید سرفههایت خوب خواهد شد
دوباره شهر من حال و هوایت خوب خواهد شد
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
این روزها حس میکنم حالم پریشان است
از صبح تا شب در دلم یکریز باران است
از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید
در جان وطن بهار امید دمید
مرگ بر تازیانهها
تازیانههای بیامان، به گردههای بیگناه بردگان
نگاه میکنم از آینه خیابان را
و ناگزیری باران و راهبندان را
همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست