دلم از شبنشینیهای زلفش دیر میآید
مسیرش پیچ در پیچ است و با تأخیر میآید
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
در پیچ و خم عشق، همیشه سفری هست
خون دل و ردّ قدم رهگذری هست
زرد اﺳﺖ بهار ﺑﺸﺮ از ﺑﺎد ﺧﺰانی
ﭘﯿﺪاﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮن ﻣﯽﺧﻮرد اﯾﻦ ﺑﺎغ، نهانی