از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
زیبایی چشمهسار در چشمش بود
دلتنگی و انتظار در چشمش بود
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخمخورده و بیسر بیاورم