رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
یا ایهاالعزیزتر از یوسف!
عکس تو را به چاه میاندازند
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
در آسمان ملائکۀ خوش ذوق
شهر بهشت را که بنا کردند...
علی آن شیر خدا، شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب