شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

آقای بی‌نظیر

دلم می‌خواد همیشه در کنار تو باشم
تو قابلم بدونی تا که یار تو باشم
می‌خوام که سینه‌زنِ پایِ بیرق سرخت
می‌خوام آقا همیشه پای کار تو باشم

همهٔ عمرمو از تو دم زدم آقا
دستمو رها نکن تو روز حسرت‌ها
عاشقت رو می‌دونم نمی‌ذاری تنها

ابی‌عبدالله، آقای بی‌نظیر
ابی‌عبدالله، دست منو بگیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه عمره آرزومه توی راه تو باشم
چی می‌شه که لایق یک نگاه تو باشم
اگرچه روسیاهم اما چی می‌شه من هم
سیاهی‌لشکری توی سپاه تو باشم

با تو می‌مونم آقا تو شادی و غم‌ها
چی می‌شد منم بودم تو روز عاشورا
بودم و جونم می‌شد فدای تو آقا

ابی‌عبدالله، آقای باوفا
ابی‌عبدالله، مظلوم کربلا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الهی که لایق یک دعای تو باشم
دعا کن آقا که من هم فدای تو باشم
چی می‌شه توی غریبی بشم حبیب تو
شهید تشنه‌لب کربلای تو باشم

شده توی قلب من چه محشری برپا
چطوری می‌تونم آروم بمونم آقا
وقتی می‌شنوم تو موندی غریب و تنها

ابی‌عبدالله، تنهاتر از همه
ابی‌عبدالله، ای جان فاطمه