شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ملک استغفار

هرکه راه گفتگو در پردهٔ اسرار یافت
چون کلیم از «لَن تَرانی» لذت دیدار یافت...

از بلند و پست عالم شِکوه «کافر نعمتی» است
تیغ، این همواری از سوهان ناهموار یافت

گر سَبُک سازی چو شبنم از علایق خویش را
می‌توان در پیشگاه خاطر گل، بار یافت

گاه در آغوش گل، گه در کنار آفتاب
شبنمی بنگر چه‌ها از دیدهٔ بیدار یافت!...

صیقل آیینهٔ گردون صفای خاطر است
می‌شود تاریک عالم، سینه چون زنگار یافت

هرچه از عمر گرامی صرف در غفلت شود
می‌توان یک صبحدم در مُلک «استغفار» یافت

شبنم از شب‌زنده‌داری بر سر بالین خویش
«صائب» از خورشید، شمع دولت بیدار یافت