غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است