ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده