باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
در نالۀ ما شور عراقی ماندهست
در خاطره یک باغ اقاقی ماندهست
با گوشۀ شالت پر پروانهها را جمع کردی
گرد و غبار کاشی صحن و سرا را جمع کردی
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
گر زن به حجاب خویش مستور شود
از دیدۀ آلوده و بد دور شود