ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
از روى حسین تا نقاب افکندند
در عالم عشق، انقلاب افکندند
مژده کز آفاق روشن، گل به دست آمد بهار
برگ برگ سبزه را شیرازه بست آمد بهار
سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
بوی گل از سپیده میآید
اشک شوقم ز دیده میآید
معراج تکلم است امشب، صلوات
ذکر لب مردم است امشب: صلوات
آسمان خشک و خسیس، ابرها بیضربان
ناودانها خاموش، جویها بیجریان
میرسد باز به گوش دل ما این آواز
چه نشستید که درهای عنایت شد باز
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
قلم چو کوه دماوند سخت و سنگینبار
ورق کبوتر آتش گرفتهای تبدار
امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
یک جلوۀ دلپذیر تکرار شدهست
لبخند مهی منیر تکرار شدهست
امروز که خورشید سر از شرق برآورد
از کعبۀ جان، قبلۀ هفتم خبر آورد
مدینه باز هوای خوشِ بهاری داشت
هوای تازۀ فصل بنفشهکاری داشت
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد
کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد
آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد
عطر بهار از دمِ جانپرور آوَرَد
ای آنکه حدیث تو شنفتن دارد
گل با رخ خوب تو شکفتن دارد
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
باشد که دلم، راهبری داشته باشد
از عالم بالا، خبری داشته باشد
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است