ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
شوریدهسری مسافری دلخسته
مانند نماز خود، شکسته بسته...
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
شور سفر کربوبلا در سر توست
برخیز، گذرنامه، دو چشم تر توست
چشم از همه کائنات بستی، ای عشق
در کعبهٔ کربلا نشستی، ای عشق
جز در غم عشق سینه را چاک مکن
دل خوش به کسی در سفر خاک مکن