غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
کربلای عمر هرکس بیگمان خواهد رسید
روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید