خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم