در سایۀ این حجاب نوری ازلیست
هر چند زن است اما آواش جلیست
با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد
این سفر با کولهباری مختصر آغاز شد
ای سمت خود کشانده خواص و عوام را
دریاب این سپاه پیاده نظام را
مانند گردنبند دورِ گردن دختر
مرگ اين چنين زيباست، از اين نيز زيباتر
دوباره شهر پر از شور و شوق و شیداییست
دوباره حال همه عاشقان تماشاییست
لبتشنهای و یادِ لب خشک اصغری
آن داغ دیگریست و این داغ دیگری