خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را