بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم
قسم به عطر غریبی که میرسد به مشامم
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند