و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
نرسد اگر به على كسى، به كجا رود؟ به كجا رسد؟
به خدا قسم كه اگر كسى، به على رسد، به خدا رسد