سرخیِ شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود
شام غمهای تو را لبخند فردایی نبود
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
غمی ویرانتر از بغض گلو افتاده در جانش
بزرگی که زبانزد بود دراین شهر ايمانش