چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است