از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت