آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد