امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد