فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
پشت سر مسافر ما گریه میکند
شهری که بر رسول خدا گریه میکند
ما خواندهایم قصۀ مردان ایل را
نامآورانِ شیردلِ بیبدیل را
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی