گمان مبر که پریشان، گمان مبر که کمیم
برای کشتنتان همصدا و همقسمیم
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند