این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت