گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
با بستن سربند تو آرام شدند
در جادۀ عشق، خوشسرانجام شدند
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
هی چشم به فردای زمین میدوزی
افتاد سرت به پای این پیروزی
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند