باز شد پنجرۀ روشنی از فصل حضور
فصل سرسبز دعا، فصل شکوفایی نور
ای ماه، ای چراغ فروزان راه من
ای آشنای زمزمه و اشک و آه من
افسوس که این فرصت کوتاه گذشت
عمر آمد از آن راه و از این راه گذشت
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
ماه رمضان دیده به ما دوخته است
ماهی که چراغ رحمت افروخته است
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
تا نام تو را دلم ترنّم کردهست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کردهست
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند