این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
هنوز از جبهه میآید نسیم آشنای تو
خیالانگیز و رؤیایی عروج تا خدای تو
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم
خاموشی تو رنگ فراموش شدن نیست
در ولولۀ نام تو خاموش شدن نیست
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند