در سوگ نشستهایم با رختِ امید
جاری شده در رگ رگِ ما خونِ شهید
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند