فیض بزم حق، همیشه حاضر و آماده نیست
ره به این محفل ندارد، هر که مست باده نیست
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
مثل پرندهای که بیبال و پر بماند
فرزند رفته باشد اما پدر بماند
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
دیدم به خواب آن آشنا دارد میآید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد میآید
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند