باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها
ای آن که به لب نشانده لبخندی را
بشنو ز امام مهربان، پندی را
خورشید هدایت و حیات است امام
سرچشمۀ فیض و برکات است امام
آقا! پدرم! برادرم! مولایم!
هر روز به شوق دیدنت میآیم
میخواهی اگر رزق فراوان برسد
از ابر کرم بارش باران برسد
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس
تا قسمت ماست برگ برگ افتادن
چون غنچه ز بارش تگرگ افتادن
ایمان قدحی زلال از جام علیست
بر شانۀ آسمان رد گام علیست
هرکس که دلش به آسمان پیوستهست
از کوچکی دغدغهها وارستهست
میجویی اگر رسم جوانمردان را
بشنو ز امام، سیرت آنان را
در عمر دو روزه خوبرویی بهتر
گر راحت خویش را نجویی بهتر