در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
پشت سر مسافر ما گریه میکند
شهری که بر رسول خدا گریه میکند
ما خواندهایم قصۀ مردان ایل را
نامآورانِ شیردلِ بیبدیل را
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی