قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟