غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟