سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟