سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
او غربت آفتاب را حس میکرد
در حادثه، التهاب را حس میکرد
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟